بازدید امروز : 105
بازدید دیروز : 141
کل بازدید : 157737
کل یادداشتها ها : 268
محبوسم
محبوس صدای ویراژ ماشین ها در کوچه و پس کوچه ها
محبوس آواز دِرل و مته ها در ظهر های آفتابی
محبوس ترانه ی بوق ها و آژیرها و دزدگیر ها
محبوس زمزمه های جروبحث زوج همسایه ی دیوار به دیوار
محبوس شیون های نوزاد رها شده ی آن زوج همسایه
محبوس رقص برج ها و ساختمان های آهنی
محبوس نواهای سرسام آور دسته های عزاداری در خیابان های سرد و بی روح
محبوس پنجره هایی که هیچگاه رو به خورشید گشوده نمی شوند
محبوس هوایی که همیشه باید پشت پنجره بسته همچنان دودی بماند
محبوس دل هایی که گنجشک پرپر شده را زیر چرخ های ماشین له می کنند و می روند انگار نه انگار زمانی آوازی برایشان سر میداده و آنان را از صدای خوشش سرمست می کرده